- 6 نکته درباره آخرین مناظره : از 60 درصد قلابی جلیلی تا 60 درصد واقعی پزشکیان
- بحران آب شدت گرفت ؛ تبخیر آب در ایران سهبرابر میانگین جهانی
- پزشکیان: عهد همه ما؛ خلق فرصتی دیگر برای ایران است
- ایران ۱۱ مقام آمریکایی را تحریم کرد/ بیانیه وزارت خارجه
- با این ۱۰ راهکار هوش هیجانی تان را بالا ببرید
- جلیلی: انتخاب با مردم است؛ بازگشت به ۸ سال تعطیلی کشور یا امتداد شهید رئیسی
- برگزاری آیین امضای تفاهمنامه همکاری چند جانبه در حوزه ماشینها و صنایع تبدیلی غذایی کشاورزی در سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران
- توئیت جدید مصطفی پورمحمدی درباره انتخابات ریاست جمهوری
- آمار عجیب مزاحمت تلفنی برای اورژانس!
- به این افراد هرگز نباید فرصت دوباره بدهید
- بهترین شغلهای ۱۰ سال آینده ایران
- رأی پزشکیان و جلیلی چند درصد واجدان شرایط است؟
- هشدار سازمان ثبت احوال درباره مدارک هویتی
- دریافت پول برای ثبت نام در مدارس دولتی؛ ممنوعیتی که روال است
- رمزارز دیجیتالی که ۸۰۰ درصد رشد ثبت کرد
» حوادث
» گدایی محبتی که به طلاق ختم شد!
تاریخ انتشار : 2020/01/21 - 14:02
گدایی محبتی که به طلاق ختم شد!
کار همسرم طوری بود که 25 روز هر ماه را در جادهها بود و من در خانه تنها بودم و از او هم هیچ محبتی ندیدم تا اینکه کم کم پای مهین خانم به خانه ام باز شد و مسیر زندگیم به سمت تاریکی رفت.
![گدایی محبتی که به طلاق ختم شد!](https://tadbiretazenews.ir/wp-content/uploads/9e07c1b53b-2-640x330.jpg)
در 29 سالگی با مردی ازدواج کردم که قبلا طلاق گرفته اما فرزندی نداشت. ظرف سه روز عقد کردیم، من بعد از عقد صورت همسرم را که کارگر بود، دیدم، بدون جهیزیه و با مهریهای بسیار ناچیز همراه او شدم و به این شهر غریب آمدم.
از شوهرم هیچ چیز نمیدانم، فقط اینکه او قبلا ازدواج کرده بود و خانه و اسباب و اثاثیه از قبل داشت، تازه بعد از گذشت یک سال از ازدواجمان فهمیدم که عقیم است و بچهدار نمیشود.
من که در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شده بودم و همیشه اطرافم شلوغ بود، در اینجا بسیار تنها بودم و کسی را نداشتم، پدر و مادر و خواهر و برادرانم نیز در شهری دیگر زندگی میکردند.
قبل از ازدواج با خواهش و اصرار تا دوم راهنمایی درس خواندم سال سوم راهنمایی بودم که مادرم مرا مجبور به قالی بافی کرد تا کمک خرج خانواده باشم.
کار همسرم طوری بود که در ماه 25 روز سرکار بود و من درخانه تنها بودم و فقط پنج روز همسرم را میدیدم که از او هم هیچ محبتی ندیدم یکباره دور و برم را خالی احساس کردم.
کم کم پای خانم همسایه به خانهام باز شد به خانهمان آمد و با هم شروع به صحبت میکردیم و چون من کسی را نداشتم مثل تشنهای که به آب رسیده طی سه ماه تمام زندگیام را برای او تعریف کردم از همه چیز با او صحبت میکردم بیشتر من صحبت میکردم و او شنونده بود.
فقط دنبال هم صحبت میگشتم، آن موقع که وارد خانه مهین شدم، اصلا فکرش را نمیکردم که کارم به اینجا بکشد.
چندباری هم به خانه شان رفته بودم و همسرش مسعود را دیده بودم. طی پنج ماه رابطهمان خیلی صمیمی شد آنها هم بچهای نداشتند. من وقتهایی که همسرم سرکار بود به خانه آنها می رفتم و حتی شبها هم در خانه شان میخوابیدم.
رفته رفته متوجه حرکتهای غیرعادی مسعود شدم از قبل میدانستم که آخر هفتهها در خانهشان مهمانی است و بساط نوشیدنیهای الکلی و مشروبات در خانه شان دارند. کار به جایی رسید که به بهانه صحبت با مهین خانم و به منظور رسیدن و هم صحبت شدن با مسعود و هم بساط شدن با او به خانه شان میرفتم و از 25 روزی که شوهرم سرکار بود20 روز را خانه آنها بودم.
شدیداً به آنها وابسته و دلبسته شده بودم. هیچ کسی تا به حال به من محبت نکرده بود. حتی من را درست صدا نمیزدند و اسمم را درست نمیگفتند. هر حرف و حرکات کوچک مسعود برایم شیرین و جذاب بود. وقتی این دو از دلبستگی شدید من به خودشان مطمئن شدند به من پیشنهادهای مختلفی دادند که به هیچ کدامشان نتوانستم نه بگویم.
من همان صحبت های ناچیز مسعود و هم صحبتی با مهین را میخواستم. چند باری در نبود شوهرم از خانه مان برای پنهان کردن مواد مخدر و مشروبات الکلی استفاده کردند.
بعدها متوجه شدم برای لو نرفتن خانه خودشان از خانه من برای ایجاد مکان برای کارهای غیر اخلاقی استفاده میکردند.
در یکی از روزها که تازه شوهرم به محل کار خود رفته بود و مسعود در حال جاسازی مواد مخدر در انباری خانه ما بود، ناگهان شوهرم را در آستانه درب انباری دیدم.
شوهرم شروع به دعوا و سر و صدا کرد کرد و قصد کشتن مسعود را داشت. اینقدر ترسیده بودم که با پلیس تماس گرفتم و از همسایه ها کمک خواستم.
ما الان در حال متارکه هستیم و من از قبل تنهاتر شدهام ، نمیدانم در آینده باید چکارکنم.
این داستان بر اساس اعتراف یکی از متهمان پروندهای واقعی و به نقل از معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان یزد منتشر میشود.
برچسب ها : طلاق , محبت
دسته بندی : حوادث , خبر داغ
![](https://tadbiretazenews.ir/dl/بنر.jpg)
آخرین اخبار
ارسال دیدگاه
آخرین خبرمطالب بیشتر