- ترور ناموفق ترامپ / صورت خونی ترامپ /ضارب کشته شد / واکنش ها به سوءقصد نافرجام
- حیات احتمالا ۴.۲ میلیارد سال پیش روی زمین پدید آمده است
- ۷۹ ضربه وزارت اطلاعات در رویارویی مستقیم با تروریستها
- هشدار سنگین یک اقتصاددان درباره نرخ تورم/ شقاقی: اقتصاد ایران در شرایط قفلشدگی قرار دارد
- خبر ویژه برای بازنشستگان / حسابها را چک کنید
- تغییرات اقلیمی با ایران چه میکند؟ / یک گوشه سیل است و همه جا خشکسالی/ مسوولان هم حواسشان به این وضعیت نیست/ آیا پزشکیان به داد محیط زیست میرسد؟
- بلومبرگ: سعودیها گروه ۷ را بر سر توقیف اموال روسیه تهدید کردند
- خواندنی های جالب پیرامون نقش بازیگران در سریال مختار/ درخواست 150 میلیون تومانی جمشید هاشم پور برای مختار نامه
- مسی از رکورد علی دایی گذشت
- مصرف برق به مرز هشدار رسید!
- تحلیف «مسعود پزشکیان» ۹ مردادماه برگزار میشود
- کلاف سردرگم انتخابات آمریکا
- پزشکیان : مخالف هرگونه تغییر در مرزهای بینالمللی هستیم
- دختر شهید رئیسی: پس از شهادت شهید جمهور میتوان دوست و دشمن را از هم تفکیک کرد
- آغاز دور جدید ثبتنام خودروهای وارداتی/ از امروز حساب خود را وکالتی کنید
» حوادث
» چون همسرم به من محل نمی گذاشت با آن دختر دوست شدم/همسرم او را با من دید و حسابی کتکش زد
تاریخ انتشار : 2019/05/13 - 12:00
چون همسرم به من محل نمی گذاشت با آن دختر دوست شدم/همسرم او را با من دید و حسابی کتکش زد
مردی 42 ساله پس از شکایت همسرش به همراه دختر جوانی در یک منزل مسکونی در شهر مشهد دستگیر شد.
![چون همسرم به من محل نمی گذاشت با آن دختر دوست شدم/همسرم او را با من دید و حسابی کتکش زد](https://tadbiretazenews.ir/wp-content/uploads/5744_573.jpg)
مرد پس از بازداشت گفت: 20 سال قبل با «سمیه» ازدواج کردم و زندگی خوبی داشتم زیرا همسرم زنی با وقار و مهربان بود و در همه فراز و نشیب های زندگی مرا همراهی می کرد تا این که وارد شغل آرایشگری شد و خودش آرایشگاه بزرگی را راه اندازی کرد. از آن روز به بعد دیگر کمتر همسرم را می دیدم و می توانستم برای لحظاتی با او همکلام شوم.
هرچه فرزندانم قد می کشیدند و بزرگ تر می شدند فاصله بین من و سمیه هم بیشتر می شد به طوری که وقتی از آرایشگاه به منزل می آمد از خستگی روی مبل می افتاد و تا زمانی که من چای برایش آماده کنم، او به خواب می رفت. وقتی اصرار می کردم برای دقایقی کنارم بنشیند هیچ گاه احساس نمی کرد که من در جست وجوی ذره ای محبت هستم، فقط تکیه کلامش این بود که از ما گذشته! بچهها بزرگ شده اند! خجالت بکش!!
دیگر کار به جایی رسیده بود که برای جلب نظر همسرم باید دست به دامانش می شدم و التماس می کردم تا مانند همه خانواده ها غم ها و شادی هایمان را با یکدیگر تقسیم کنیم. خلاصه در همین شرایط روحی و روانی بود که به سوی مصرف مواد مخدر کشیده شدم و در مدت کوتاهی درگیر هیولای اعتیاد شدم ولی چند سال بعد به خود آمدم و از اوایل سال گذشته دیگر به درمان خود پرداختم و اعتیادم را کنار گذاشتم.
ماجرای خلأ های عاطفی بین من وهمسرم همچنان ادامه داشت تا این که روزی دختر جوانی را دیدم که به همراه خواهر زنم در منزل ما مهمان همسرم بودند. او در رشته مهندسی رایانه تحصیل می کرد و هم دانشگاهی خواهرزنم بود. آن روز به درخواست همسرم قرار شد «مرجان» را به منزلش برسانم، وقتی سوار بر خودرو در خیابان های شهر به سوی خانه آن ها حرکت کردیم ناگهان «مرجان» ماجرایی را برایم بازگو کرد که دلم به حالش سوخت.
او که 22 سال بیشتر ندارد با بغض در گلو به درد دل با من پرداخت و گفت: مدتی قبل پسر جوانی به بهانه ازدواج فریبش داده و … او سرگذشت تلخ خود با آن پسر جوان را که رهایش کرده بود درحالی برایم بازگو کرد که از من قول گرفت این راز را در سینه ام پنهان نگه دارم. از آن روز به بعد همواره فکرم مشغول بود چرا که عاشق آن دختر شده بودم به همین دلیل شماره تلفنش را پیدا کردم و با او قرار گذاشتم. این ارتباط ها و قرار و مدارهای ما آن قدر شک برانگیز شد که روزی همسرم مرا تعقیب کرد و آن دختر را در حالی که داخل خودروی من نشسته بود به شدت کتک زد.
آن روز به همسرم قول دادم که مرجان را فراموش می کنم ولی این گونه نشد و من دوباره به این ارتباط مخفیانه ادامه دادم و همسرم وقتی موضوع را فهمید با تهدید به طلاق به منزل برادرش رفت. من هم برای کشیدن قلیان، با مرجان به منزل یکی از دوستانم رفتم که کلید منزلش را قبلا گرفته بودم. در همین حال همسرم مرا تعقیب کرده و با پلیس تماس گرفته بود.
برچسب ها : ازدواج , اعتیاد , طلاق
دسته بندی : حوادث , خبر داغ
![](https://tadbiretazenews.ir/dl/بنر.jpg)
آخرین اخبار
ارسال دیدگاه
آخرین خبرمطالب بیشتر