- ترور ناموفق ترامپ / صورت خونی ترامپ /ضارب کشته شد / واکنش ها به سوءقصد نافرجام
- حیات احتمالا ۴.۲ میلیارد سال پیش روی زمین پدید آمده است
- ۷۹ ضربه وزارت اطلاعات در رویارویی مستقیم با تروریستها
- هشدار سنگین یک اقتصاددان درباره نرخ تورم/ شقاقی: اقتصاد ایران در شرایط قفلشدگی قرار دارد
- خبر ویژه برای بازنشستگان / حسابها را چک کنید
- تغییرات اقلیمی با ایران چه میکند؟ / یک گوشه سیل است و همه جا خشکسالی/ مسوولان هم حواسشان به این وضعیت نیست/ آیا پزشکیان به داد محیط زیست میرسد؟
- بلومبرگ: سعودیها گروه ۷ را بر سر توقیف اموال روسیه تهدید کردند
- خواندنی های جالب پیرامون نقش بازیگران در سریال مختار/ درخواست 150 میلیون تومانی جمشید هاشم پور برای مختار نامه
- مسی از رکورد علی دایی گذشت
- مصرف برق به مرز هشدار رسید!
- تحلیف «مسعود پزشکیان» ۹ مردادماه برگزار میشود
- کلاف سردرگم انتخابات آمریکا
- پزشکیان : مخالف هرگونه تغییر در مرزهای بینالمللی هستیم
- دختر شهید رئیسی: پس از شهادت شهید جمهور میتوان دوست و دشمن را از هم تفکیک کرد
- آغاز دور جدید ثبتنام خودروهای وارداتی/ از امروز حساب خود را وکالتی کنید
» حوادث
» چون پسرخالهام با من ازدواج نکرد، لج کردم و به عقد یک معتاد درآمدم و بعد هم طلاق و فیلم سیاه و…
تاریخ انتشار : 2019/05/12 - 13:35
چون پسرخالهام با من ازدواج نکرد، لج کردم و به عقد یک معتاد درآمدم و بعد هم طلاق و فیلم سیاه و…
«لاله» زنی لاغراندام و خوش سیما بود که با چشمانی اشک بار قدم به اتاق مشاوره پلیس گذاشت. روی صندلی نشست و سرش را پایین انداخت.
![چون پسرخالهام با من ازدواج نکرد، لج کردم و به عقد یک معتاد درآمدم و بعد هم طلاق و فیلم سیاه و…](https://tadbiretazenews.ir/wp-content/uploads/JamNewsImage23394249-650x330.jpg)
او گفت: «از کودکی بهخاطر روابط نزدیک خانوادگی با پسرخالهام «سهراب»، هم بازی و دوست بودم. هر چه بزرگتر شدیم حس کردم علاقه خاصی به او دارم. مطمئن بودم او هم مرا دوست دارد وقتی مدرسه را تمام کردم هر روز منتظر بودم تا خالهام مرا برای سهراب خواستگاری کند.اما وقتی شوهرخالهام متوجه این علاقه شد بشدت با ازدواج ما مخالفت و تهدید کرد در صورتی که این وصلت سربگیرد پسرش را از ارث محروم میکند. «سهراب» هم که میدانست پدرش شوخی ندارد، رابطهاش را با من کم کرد و در بهت و ناباوری چند ماه بعد با دختر غریبهای نامزد کرد.
این اتفاق ضربه وحشتناکی به من وارد کرد. تحمل این همه بیمهری را نداشتم. از همه بدتر اینکه سهراب دیگر اسم مرا هم نیاورد. از آن روز انگار با خودم لج کردم. به اولین خواستگاری که برایم آمد جواب مثبت دادم. اصلاً برایم مهم نبود که با چه کسی زندگی کنم. فقط میخواستم کاری کنم که سهراب باور کند دیگر به او فکر نمیکنم. اما بدترین انتخاب زندگی را انجام دادم. پس از چند ماه از آغاز زندگی مشترکمان فهمیدم شوهرم معتاد است. وقتی این موضوع را به رویش آوردم نه تنها شرمنده نشد بلکه آن را علنی کرد و کمکم رفتارهای عصبی و بیمارگونهاش که ناشی از مصرف مواد مخدر بود شدت گرفت. همین رفتارها خیلی زود کار ما را به طلاق کشاند و من به خانه پدرم برگشتم.
بعد از جدایی دچار افسردگی شدم. بخصوص که میشنیدم سهراب زندگی خوبی دارد و با همسرش خوشبخت است. مدام با خودم کلنجار میرفتم که چرا من نباید رنگ خوشبختی را ببینم. اوضاع روحیام روز به روز بدتر میشد تا اینکه با «کوروش» آشنا شدم. با او در یک گروه تلگرامی دوست شدم و خیلی زود اعتماد مرا جلب کرد. وقتی فهمید زنی مطلقه هستم پیشنهاد ازدواج داد. آنقدر به من ابراز علاقه کرد که حس کردم کاملاً سهراب را از یاد بردهام. زمان زیادی از آشناییمان نگذشته بود که همدیگر را در یک رستوران ملاقات کردیم. آن روزها من آنقدر کمبود عاطفی داشتم که همه محبتهای او را باور کردم و بیاندازه وابستهاش شدم.
تا اینکه یک روز از من خواست برای آشنایی با مادرش به خانهاش بروم. او معتقد بود اگر پیش از ازدواج، اعتماد مادرش را جلب کنم میتوانیم خوشبختتر شویم. من هم که مسحور او شده بودم، همراهش رفتم. برخلاف گفتههای «کوروش» کسی در خانه نبود وقتی پرسیدم مادرت کجاست گفت اینجا خانه مجردی من است. اعتراض کردم و میخواستم از آنجا بیرون بیایم که اجازه نداد و بعد هم اتفاقی که نباید افتاد.
وقتی از خانه او بیرون آمدم حس حقارت میکردم. آبرویم رفته بود و نمیتوانستم به خانوادهام هم حرفی بزنم. بعد از آن کوروش مدام تهدیدم میکرد و میگفت از من فیلم سیاه گرفته است و باید تا هر وقت او میخواهد به این رابطه تن بدهم. اما من که دیگر طاقت این همه حقارت را نداشتم تصمیم به شکایت گرفتم.
برچسب ها : اعتیاد , شکست , عشق
دسته بندی : حوادث , خبر داغ
![](https://tadbiretazenews.ir/dl/بنر.jpg)
آخرین اخبار
ارسال دیدگاه
آخرین خبرمطالب بیشتر