- اجرای آزمایشی طرح متمرکز سازی چاپ و صدور شناسنامه در ۵ استان/ امکان تعویض ۳۴ میلیون شناسنامه
- افتتاح «خانه روزنامهنگاران» در خرداد سال جاری
- احداث آرامستانهای جدید در شرق و غرب تهران/ زمینهای مد نظر متعلق به نهادهای حاکمیتی است
- بهرهبرداری از ۲۷ پروژه با اعتبار بیش از ۵۰۰ میلیارد تومان در منطقه ۲ تهران
- تکمیل طرح جامع آب خام شهر تهران در سال جاری/ تملک ۲۰ باغ برای اضافه شدن به فضای سبز پایتخت
- بودجه امسال چه زمانی نهایی میشود؟
- پلتفرم پرداخت دیجیتال مشترک بریکس چه ویژگی دارد؟
- شیائومی پرواز کرد
- نوزدهمین حراج شمش طلا فردا برگزار میشود
- بازار سرمایه با چالش مالیاتی در لایحه بودجه مواجه شده است؟
- مهلت یک هفتهای داوطلبان مرحله دوم انتخابات مجلس برای تبلیغات
- امیرعبداللهیان: سلاحهای مورد استفاده در اصفهان، بیشتر شبیه اسباببازی بچهها بود
- دستاوردهای سفر رییسجمهور به استان سمنان
- شرکت پشتیبانی امور دام متعهد به حمایت از جامعه بهره برداران دام و طیور کشور میباشد
- رئیسجمهور در جمع مردم استان سمنان مطرح کرداحیای ۸۴۰۰ کارخانه و کارگاه نیمهراکد و راکد در سراسر کشور
Warning: Use of undefined constant php - assumed 'php' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home1/tadbiret/public_html/wp-content/themes/1111111/includes/breaking.php on line 43
» اسلایدر اصلی
» گفت و گوی تفصیلی «تدبیر تازه» با دکتر علی اصغرجهانگیری: ایجاد بانک اشتغال راهی برای برون رفت از بحران
تاریخ انتشار : 2023/01/14 - 14:54
گفت و گوی تفصیلی «تدبیر تازه» با دکتر علی اصغرجهانگیری: ایجاد بانک اشتغال راهی برای برون رفت از بحران
امیر دیانی- روزنامه نگار: قطار توسعه و پیشرفت از ابتدای قرن بیستم با سرعتی شتابان در حال حرکت است حال اینکه این توسعه و پیشرفت در سایه ایجاد ایده و بها دادن به کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه توسعه یافته در حال گذر است. کشورهایی که طی این دههها خود را در حصار استفاده از منابع طبیعی محصور کرده اند محکوم به اقتصاد رو به زوال هستند. در دنیا در هر ثانیه شاهد ابداع و اختراعات جدید هستیم که این مهم نقش بسزایی در توسعه اقتصادی جوامع و اشتغالزایی آن جوامع دارد. از طرفی در کشور ما منابع طبیعی بسیاری جدای از نفت و گاز وجود دارد که بهره برداری اصولی از ظرفیتهای آن صورت نمیگیرد چه بسا که استفاده از همین ظرفیتها به طور مناسب میتواند کشوری که سالها با نرخ بالای بیکاری روبرو است را از بحران نجات دهد.از طرفی استفاده بهینه از این منابع مستلزم وجود ایدههایی است که با خلق فرصتهای جدید بتواند ما را به سر منزل مقصود برساند.
همه ما در طول روز به موارد بسیاری برمیخوریم که به عنوان مشکلی در زندگی روزمره تنها از آن یاد کرده و به راحتی از آن عبور میکنیم این در حالیست که در درون این مشکلات راه حلهای بسیاری نیز نهفته است. کارآفرینان افرادی هستند که در برخورد با مصائب به راحتی از آن عبور نمیکنند و سعی در حل مشکل با استفاده از منابع موجود دارند چه بسا که در بیشتر موارد یک کارآفرین از منابع بلااستفاده خلق فرصت میکند. آنچه که بسیاری از ما با بی تفاوتی و شاید به دلیل مشغله فراوان در طول زندگی روزمره از آن غافل میشویم.دکتر علی اصغر جهانگیری مردی از تبار زیبای کندلوس در سه فرسنگی چالوس نمادی از یک کارآفرین خلاق ، پرتلاش و آشنا به علوم روز محسوب میشود. مردی که برای بسیاری از جوانان این مرز و بوم فرصت خلق میکند تا چراغ امیدی برای آینده کشور باشد.ایشان پس از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران راهی آمریکا میشود و در ایالت تگزاس در رشته حفاری چاه نفت ادامه تحصیل میدهد. پس از تحصیل به ایران بازمیگردد وبه دلیل پذیرفته شدن در بورس سازمان ملل متحد در دانشگاه وین در رشته پلیمر و الیاف مصنوعی نیز تحصیل میکند. وی کارآفرین موفق و عضو هیات علمیدانشگاه تربیت مدرس و استاد دانشگاههای تهران و شهید بهشتی در رشتههای مدیریت و کارآفرینی است. با اینکه درحوزه دانشگاهی نیز فعال است اما بیشترین چیزی که بر آن تاکید دارد، تمرکز بر کاربردی بودن و وارد شدن به میدان عمل است. از آنجائیکه امروز بیکاری به عنوان بزرگترین پاشنه آشیل دولتمردان طی سالهای اخیر به شمار میآید شناسایی ویژگیهای کارآفرینان کشورمان و معرفی الگوهای نقشی که آنان در زندگی شغلی و شخصی خود به کاربرده اند تا به قلههای موفقیت دست یابند، میتواند نقشه راهی برای جوانانی باشد که آرزوهای بزرگ در سر میپروانند.
هر چند تا به حال به کرات گفت و گو با ایشان در نشریات مختلف کشور به چاپ رسیده است اما سعی کردیم فضایی به گفت و گوی پیش رو بدهیم که کمیاز آنان متفاوت تر باشد.
در ابتدا برای ورود به بحث از دو منظر اشتغالزایی و کارآفرینی وارد شویم. بسیاری از ما این دو موضوع را یکسان میپندارند و تفاوتی برای آن قائل نمیشوند. نظر شما را در این رابطه جویا شویم.
مقوله عدم شناخت صحیح کارآفرین اشتباه بزرگی است که در فرهنگ ما وجود دارد و در موارد زیادی شاهد آن هستیم که اشتغالزایی را با کارآفرینی یکسان میبینید. مثلا یک فردی کارخانه ای با صدها کارگر ایجاد میکند و مورد تحسین و تشویق همگان به عنوان یک کارآفرین قرار میگیرد در حالی که کارآفرین به سه موضوع ایجاد فرصت، ایجاد ثروت و تبدیل زیان به سود میپردازد که در این راستا گاهی شغل هم در ایده آن ایجاد میشود.
امروزه کارآفرینی شرط بقا محسوب میشود. به عقیده بنده اگر جوامع بشری کارآفرینی را یاد نگیرند و رواج ندهند حاصلی جز نابودی برایشان نخواهد داشت. در دنیا هر ثانیه با ابداع و اختراعات جدیدی روبرو میشویم که این خلاقیت و کارآفرینی است که جوامع بشری را سرپا نگه داشته است. ولی متاسفانه در کشور ایران به دلیل وجود درآمدهای نفتی، به دنبال شناسایی منابع بی شمار دیگری که وجود دارد، نرفته ایم. ثروت نفت و گاز ما را به خواب برده است و در حال حاضر با حدود 80 میلیون جمعیت و 28 درصد نرخ بیکاری روبرو هستیم که این موارد عواقبی همچون فقر، فساد، فحشا، دزدی و . . . را در جامعه همراه دارد که نمیتوان آنها را کتمان کرد. کشوری مثل هند که ثروت ندارد برای رسیدن به اهداف و بقای خود مجبور است که فکر کند و راه حل مناسب پیدا کند.
کارآفرینی در سایه چه عواملی به بار می نشیند ؟
کارآفرین باید عاشق کشور و مردم سرزمینش باشد . به نظر بنده کارآفرینی یک بیماری دلنشین است چون دغدغههایی که کارآفرین برای حل مشکلات با آن طرف هست همانند یک ویروس در درون آن عمل میکند و همیشه با آن درگیر است. کارآفرین باید توانمندی این را داشته باشد تا در هر شرایطی فرصت خلق کند. کارآفرین نقش بزرگی در اداره یک جامعه دارد و همان طور که گفتم باید سرعت خود را با قطار پیشرفتی که از اول قرن بیستم در دنیا به راه افتاده هماهنگ کنیم و جا نمانیم .
آقای دکتر، برای رسیدن به کارآفرینی در کشور، با چه موانع و مشکلات عمدهای روبرو هستیم؟
اولین مشکل این است که دانشگاههای ما خیلی کهنه هستند و از طرفی جامعه ما نیز بسیار مدرک گرا شده است. متاسفانه چیزی که الان زیاد است، وفور مدرک است که خود مدرک را بیاعتبار کرده است. ما مدرک گرا شده ایم؛ برای اینکه این مدرک، صد تومان روی حقوقمان تاثیر میگذارد.
دوم اینکه مراکزی که کارآفرینی درس میدهند، الگوهایشان غربی است. آیا کسانی که این کتابها را نوشته اند نیز در کشورشان نرخ تورم 40 درصد است؟ آنجا هم بهره بانکی 30 درصد و سود سپرده 20درصد وجود دارد؟ چگونه نسخه یک بیمار کره ای را به یک بیمار ایرانی تجویز میکنیم؟ ما باید براساس چالشهای فرهنگی و امتیازاتمان براین بستر بنا بسازیم. بستر ما وال استریت نیست. مثلا برای من ایمیلی آمده از بانه کردستان یک پسر جوانی میخواهد کاری را شروع کند. الگوی آمریکایی چه کمکی میتواند به او بکند؟ به همین دلیل است که کارنامه درخشانی نداریم و دانشگاهها ناکارآمد هستند. برای همین افرادی که در این کلاسها ثبت نام میکنند نمیتوانند آن تئوریها را اجرا کنند و زده میشوند و روزبه روز از تعداد
علاقه مندان کم میشود. سوم اینکه جوانها حامیو پشتیبان ندارند. جوانهایی که ایده دارند نمیدانند ابراز را باید از کجا بخرند یا فرمول چیست. خب اگر کسی به این جوان کمک نکند معلوم است که هیچ وقت موفق نمیشود. چهارم اینکه منابع کشور مان را نمیشناسیم. من اگر به بچه ای که در روستا زندگی میکند بگویم دور وبرش 200 فرصت طلایی است باورش نمیشود. به بچههایمان یاد بدهیم که ثروت ایرانی فقط نفت و گاز نیست. متاسفانه سایر ثروتهای ما مخصوصا ثروت فرهنگی ما بسیار مغفول مانده است.
لطفا به یکی از استفادههای بهینهای که شما از ثروتهای طبیعی و فرهنگی کردید، اشاره بفرمایید .
من زمانی که از آمریکا به ایران آمدم، بعد از سی سال با قاطر به روستای زادگاهم کندلوس رفتم که آن زمان جاده، برق و گازی در آنجا وجود نداشت گفتم باید برای روستایی که کودکی ام را در آن گذراندم کاری انجام دهم. برای آنجا یک مدرسه ساختم اما هیچ کس در آن مدرسه نیامد، چون میگفتند ما فقیریم و پول نداریم. برای اینکه آ نها را به مدرسه بکشانم گفتم بچهها چه کسی میرود برای من گیاه بچیند و درازایش پول بگیرد؟ گیاههایی مثل بابونه، گزنه و بومادران که در طبیعت پر است. 180 بچه آمدند و آن بچهها خودشان پول تحصیلشان را در آوردند. من به آنها هیچ لطفی نکردم و الان همه آن بچهها خودشان برند هستند و میدرخشند. برای این است که تحقیر نشدند و با افتخار به درآمد رسیدند. چرا روستایی که من به آنجا رفتم الان قطب بین المللی توریستی است؟ اینها همه به خاطره توجه به منابع طبیعی است و من بعدها توانستم در روستایم موزه و رستوران و مهمان سرا بسازم.
و حالا من میخواهم بگویم عزیزان هم وطن ایرانی دیر شده است. الگوهایمان را باید عوض کنیم؛ باید راه تازه ای را شروع کنیم. نیاز به بودجه هم نداریم، از یک جای کوچک شروع کنیم و ادامه دهیم. این قدر برای شروع کار منتظر سرمایه کلان نباشیم.
ما چگونه میتوانیم نقش سرمایه را از پول محور به دانش محور تغییر دهیم؟
من معتقدم برای کارآفرینی پنج حلقه باید حتما کامل باشد. ایده، سرمایه، راهکار، ابزار و بازار. ایرانیها خیال میکنند که سرمایه فقط پول است. به محض اینکه به یک ایرانی میگوییم برو سراغ کار، میگوید پول ندارم سرمایه از کجا بیاورم؟ پس هر ایرانی که سرمایه ندارد محکوم به مرگ است؟ مگر کشورهای سوسیالیستی سرمایه داشتند؟ جوانی که مثلا از دانشگاه اتریش بیرون میآید سرمایه ای ندارد. پس آنها چه کار میکنند؟ متاسفانه دولت ما بلافاصله به این جوان دو تا پنج میلیون پول میدهد، در صورتی که این حلقه هنوز چهار قسمت دیگرش مغفول مانده است؛ بنابراین کار آن جوان هم هرگز به ثمر نمینشیند و پول هم هدر میرود. من میگویم خیلی چیزهای دیگر هم سرمایه است. آیا دانش سرمایه نیست؟ تجربه یا منابع کشورمان سرمایه نیست . من معتقدم منابع ایران ما را نفرین میکنند. کشور ما به اندازه دویست کشور دنیا منابع مختلف دارد و من میتوانم دهها جلد کتاب راجع به منابع کشورمان بنویسیم. پس پول، یک روان کننده است نه همه چیز.
برای انتخاب ایده اولیه باید چه نکاتی را در نظر بگیریم؟
انتخاب ایده مناسب و جدید خیلی مهم است. ما نباید کار نسل قبلی را تکرار کنیم. جوان ایرانی حق ندارد نسل ما را کپی کند. ما یک زمانی سود میکردیم اما نسل ما دیگر سودآور نیست. پس ایدهها باید نو باشد وبرای اولین بار ارایه شود. چون ما نمیتوانیم یک جوان بی تجربه را با یک رقیب با تجربه و پولدار و قدیمیبه جنگ رقابت بیندازیم. باید ایدههای نو را پیدا کنیم. اما از کجا؟ باید ایدههای خوب جهانیان را که در کشورهای دیگر به ثمر نشسته رصد کنیم و از طرف دیگر از منابع کشورمان هم میتوانیم ایده بگیریم. مثلا در اصفهان کویری هست که شوری آبش دو برابر آب دریاست. به من گفتند ما که اینجا کاری نمیتوانیم بکنیم. بیاییم فاضلاب شهر را در آن خالی کنیم. من گفتم از هر ده متر این کویر میتوان یک لیتر روغن هیدرولیک درآورد؛ اینکه خیلی ارزشمندتر از زمینی است که در آن خربزه میکاشتید پس میبینیم که عدم آگاهی باعث اتلاف منابع ما میشود.
هدف جنابعالی از راه اندازی بانک اشتغال چیست؟
در سازمان ملل برنامه ای بود که بنده به عنوان نماینده ایران شرکت و عنوان نفر برتر برنامه را از آن خود کردم . در آنجا مطرح کردم که تنها راه حل برای برون رفت از مشکلات جوامعی مشابه کشور ما، ایجاد بانک اشتغال است به نحوی که با جمع آوری و تبدیل تمام ایدههای موفقی که در دنیا انجام میشود به نسخه ایرانی و آرشیو آن در بانکی به نام بانک اشتغال میتوانیم کمک شایانی به اوضاع اشتغال افراد جامعه کنیم .
اگر من بخواهم خوانندگان برون مرزی شما را مخاطب قرار دهم، میگویم هر جای دنیا که هستید اطراف خود را بگردید و ببینید آن قوم چه کاری میکند ایدههای موفق و کوچک و بزرگ جهانیان را برای ما بفرستید. بگذارید خزانه مان پر از ایده شود. مثلا یک بچه ای در آرژانتین لب رودخانه نشسته و برای مراکز فرهنگی با قلوه سنگ هدیه فرهنگی درست میکند. ما باید از او یاد بگیریم. ما که از ابتدای قرن بیستم خواب ماندیم و دائم از درآمد تفتی میخوریم و دنیا به سرعت برق و باد جلو رفت. پس حداقل باید ببینیم جهانیان در این یک قرن چه کردند و حداقل از آنها یاد بگیریم و زودتر بیدار شویم. آن هم ایرانی که کارآفرین ترین قوم جهان است. ایرانی که 165 کیلومتر قنات در استان یزد حفاری کرده که آب را به سطح بیاورد. چیزی که محاسبات ریاضی پیچیده ای دارد. ایرانی که در سالهای خیلی دور پنج کیلو پشم بی ارزش را فرش کرده و ارزشش را میلیونی کرده است که هم افتخار، هم اشتغال، هم اقتصاد و هم فرهنگ را با خود به همراه دارد. ملتی که سه هزار سال پیش گل را سرامیک کرده و روی گلدسته و منارهها گذاشته و این قوم حقش نیست که بیکار باشد. اشتباه کردیم بلد نبودیم، مغروردرآمد نفتی شدیم و در خواب ماندیم. اما حالا باید جبران کنیم. شعار من این است که هر ایرانی، با هر سنی، باهر پولی، باهر سوادی در هر جایی میتواند برای خودش کسب و کار راه بیندازد.
لطفا راجع به حلقههای دیگر کسب و کار نیز برایمان توضیح دهید.
بعد از ایده و سرمایه، باید سراغ راهکار برویم. ببینیم فرمول محقق کردن این ایده چیست. شما نباید این متقاضی را تنها بگذارید. ما به این جوان یاد ندادیم از کی باید پرسید؟ همه جوانهای ایرانی هم که پایتخت نشین نیستند. آن هم وطن من که در روستا زندگی میکند، مشاورش کیست؟ و همچنین باید ابزار مناسب را به او معرفی کرد. چون جوانان در این زمینه تجربه ای ندارد. و بعد میرسیم به بازار، آیا شما در عمر تحصیلتان یک کلمه از بازار شنیده اید؟ کسی به شما گفته که بازار ایران یعنی چه؟ اگر گفته باشند هم راجع به وال استریت گفته اند. پس یک ایرانی تحصیل کرده از بازار چیزی نمیداند، وای به حال آدمهای معمولی. بنابراین ما باید بازار ایرانی را برای جوانها باز کنیم. چون اینجا چالشها و راهکارهای خودش را دارد. بزرگترین سوال ایرانیها این است:کجا بفروشیم چون واقعا ما نمیدانیم کجا بفروشیم. ما حتی کلاهبرداری یا جیب دزدی را هم باید یاد بدهیم که این جوان بتواند دربرابر این مسایل مقاومت بکند. وقتی من به بچه ام یاد
نداده ام که این چک پول نقد میشود یا نمیشود، خب میرود چکی را میگیرد که پول نمیشود! و این مسایل را استاد دانشگاهی که نه پولش را خوردند، نه چکش برگشت خورده، نه اداره کار رفته و نه با کارگرش دعوایش شده است چگونه میخواهد به من یاد بدهد؟ ما باید بچههای کشور را با مدیران آشنا کنیم. باید جوانها مدیرانی را که کف بازار هستند، ورشکست شده و موفق شدند، ببینند. البته اساتید به عنوان شخصیت علمیقابل احترامند اما استاد علمی، کسی که فقط کتاب خوانده است تجربه ای از کار در کشور ندارد. نمیداند فرق چک حقوقی با چکهای دیگر چیست و تجربه میدانی ندارد، نمیداند اگر کارگرش درانباری دزدی کرد باید چه کار کند ( شاید من تنها استاد دانشگاهی باشم که حدود چهل سال است با انواع فعالیتهای اقتصادی اعم از صنعت، کشاورزی، توریست و غیره روبرو
هستم ). ما باید کتابهایی را هم که ترجمه میکنیم، ایرانیزه کنیم و بافرهنگ خودمان منطبق کنیم. وقتی شما این حلقهها را کامل کردید و اگر یک تیم کارآفرین هم کنارتان باشند، دیگر ترس تان میریزد و با شهامت بیشتری کارتان را طی میکنید.
برچسب ها :
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دسته بندی : اسلایدر اصلی , اقتصاد کلان , اقتصادی , بانک و بیمه , تله تایپ , خبر داغ , پیشنهاد سردبیر , گفتگو
آخرین اخبار
ارسال دیدگاه
آخرین خبرمطالب بیشتر