سامان سفالگر- تدبیر تازه: وبگاه “گلوبال تایمز“ در گزارشی، به واکاوی ریشهها و ابعاد اقتصادیِ اعتراضات جاری در فرانسه پرداخته و به طور خاص سعی کرده به بررسی اثرگذاری منفیِ مدلهای توسعه غربی در تحریکِ پنهان ناآرامیها و خشونتهای جاری در فرانسه بپردازد.
به گزارش تدبیر تازه؛ گلوبال تایمز در گزارش خود می نیوسد: «در روزهای اخیر، اعتراضات خشونت آمیز، اقصی نقاط فرانسه را در برگرفته است. بر اساس آنچه منابع رسمی اعلام کردهاند، بیش از 1300 خودرو در این کشور به آتش کشیده شده و دهها نفر نیز بازداشت شدهاند. اعتراضاتی که در نتیجه اقدام بی ملاحظه یک پلیس فرانسه در شلیک به یک نوحجوان 17 ساله فرانسوی و قتل وی به نقطه انفجار رسیده است.
در تاریخ یکم جولای، دولت فرانسه بیش از 45 هزار نیروی پلیس این کشور را با حمایت خودروهای زرهیِ سبک، جهت اعاده نظم و قانون در شهرهای مختف این کشور راهیِ خیابانها کرده است. در این نقطه، بسیاری از ناظران و تحلیلگران به طرح این سؤال میپردازند که چه شده که فرانسویهای مغرور و رمانتیک، چنین خصومت و خشونتورزی را در دستورکار قرار دادهاند؟ فرانسه در سال اخیر، از جنبش جلیقه زردها گرفته تا اعتراضات علیه لایحه بازنشستگیِ دولت مکرون و اکنون شورشها در این کشور علیه مساله تبعیض نژادی، شاهد موجهای مختلفی از تنش و ناآرامی بوده است.
پسی از اوج گیری اعتراضات و خشونتها در فرانسه، رسانههای فرانسوی و اروپایی همچون گذشته سعی داشتهاند با عجله، واقعیتها را لاپوشانی کنند. برخی پیشنهادِ تسریع در اجرای اصلاحات در نظام پلیس و نیروهای امنیتی فرانسه و مخاطب قرار دادنِ چالش تبعیض نژادی در فرانسه را مطرح کردهاند و برخی دیگر از ضرورت بررسی راههای مختلف جهت نزدیک کردن طبقات فقیر و غنی در فرانسه و مقابله با معضل بیکاری در این کشور صحبت کردهاند. با این همه، اغلبِ این نسخههای ارائه شده، ماهیتی قدیمی دارند و به هیچ عنوان نباید آنها را جدید در نظر گرفت.
“جهانی شدن“ از موج سوم انقلاب اطلاعاتی به موج چهارمِ انقلاب هوش مصنوعی تکامل یافته است. تحولی که در نوع خود موجهای مداومی از تغییر را ایجاد میکند. با این حال، “پساصنعتی شدن“ در نوع خود مشکلات پیچیده و فزایندهای را نیز ایجاد میکند و عملاً تکیه بر فرمولهای موجود جهت ارائه راه حلهای تازه را به امری غیرواقع بینانه تبدیل میکند.
مهمترین شاخصِ پساصنعتی شدن، تغییر جهت اقتصاد ملی “از تولید به سمت خدمات“ است. “کیان شِندان“، محقق و پژوهشگر چینین معتقد است که “نخستین تغییر جهت که در قالب آن صنعت، جایگزین بخش کشاورزی میشود، پیشرفتِ مهمی برای حرکت رو به جلوی بشر تلقی میشود. تغییر جهتِ دوم در برگیرنده انتقال از بخش تولید به خدمات به عنوان اصلیترین شکل تولید اقتصادی یک کشور است که در نوع خود به مثابه جلوهای از پیشرفت نیز در نظر گرفته میشود“. با این حال، این معادله در کلیت خود لزوماً هم بازتاب دهنده واقعیتها نیست. کنار گذاشتن اقتصادِ واقعی و حقیقی توسط ملتهای توسعه یافته به نفعِ بخش خدمات، نه تنها پایدار نیست بلکه همچنین به توسعه نامتوازنِ جهانی نیز کمک میکند. مساله ای که ایجاد موجی از مخالفت با جهانیشدن را به دنبال دارد.
اثر جایگزینیِ صنعتی شدن در کشورهای در حال توسعه، توسعه روندهای برون سپاری، پاندمی جهانی، و جنگ روسیه و اوکراین نیز همه و همه این عدم توازن را تقویت کردهاند. بخش خدمات نه میتواند گودال عمیق بیکاری ناشی از تولیدزدایی را پُر کند و نه از این قدرت برخوردار است که خود را از تولید جدا تصور کند.
در شرایط کنونی، آثار و تبعاتِ نامطلوب ناشی از رکود اقتصادی در حال افزایش هستند و عمدتاً بارهای سنگینی را نیز به طبقات پایین و متوسط تحمیل میکنند و امیدهای انسانها در مورد آینده خود را بر باد میدهند. در این فضا، هیچ امیدی به ایجاد اشتغال پایدار، افزایش درآمدها و گسترش دامنه و میزان خانواه های خوشحال نیز وجود ندارد.
از این رو، اعتراضات و آشوبهایی که اکنون در فرانسه رخ میدهد، در ظاهر در اعتراض به نژادپرستیِ نهادینهشده هستند. با این حال، افراد زیادی به خیابانهای شهرهای مختلف فرانسه ریختهاند که اغلبِ آنها نیز بر اساس آنچه در ویدئوهای اعتراضات فرانسه مشاهده میکنیم، “جوان“ هستند و حتی برخی از آنها با خود سلاح نیز حمل میکنند. آنها تا حد زیادی به دلیل اوج گیری بی عدالتیهای اجتماعی، به خیابانها ریختهاند و خشم خود را بروز میدهند.
وقتی “ناامیدی“ همچون گاز در فضا رسوخ میکند، اینکه چه هنگام شاهد یک انفجار بزرگ باشیم، تنها به “زمان“ بستگی دارد و هر لحظهای امکانان وجود دارد. در این نقطه، یک سؤال مهم مطرح میشود و آن این است که چرا فرانسه درگیرِ اعتراضات اینچنینی شده است؟ در پاسخ باید گفت که بدون تردید فرانسه یکی از نخستین کشورهای غربی است که به صنعتی شدن دست یافته با این حال، این کشور مشکلات زیادی را نیز در جامعه پساصنعتی خود انباشته کرده است. برای اینکه چشم اندازهای خود را در این رابطه، گسترش بخشیم میتوانیم ناآرامیهای مدنی سال 1968 را به مثابه شروع هرج و مرج های مزمن اجتماعی ارزیابی کنیم.
ناآرامیهای مدنی سال 1968 در فرانسه یک رویداد نمادین از تفکر اجتماعیِ مدرن غربی است. از آن زمان تاکنون، جوانان غربی توجه زیادی را معطوف به آزادی شخصی و تکثرگرایی داشتهاند و مفاهیم سنتی شغلی، مدلهای خانواده، و سبکهای زندگی را به چالش کشیده و میکشند. رویکرد و تغییر نهفته در دلِ این مسائل ریشههای مشترکی را با روندهای مخالف با جهانی سازی که بعدها ظهور کردند، دارد.
در این راستا، پس از بحران مالی سال 2008 دنیا، جهانِ توسعه یافته توجه ویژهای را به شکافها میان طبقات فقیر و ثروتمند و کاهش آمارهای اشتغال، معطوف کرد. این رویه اجتماعی خیلی زود به چگونگی تحریک و احیای تولید در کشورهای مذکور تبدیل شد و در ادامه شاهد ظهور روایتهایی نظیر اینکه “آنها شغلهای ما را دزدیدند“ و “لایحه ریسک زدایی“ که هدف اصلی آن درهم شکستن روند تولید در چین است، بودیم.
در این چهارچوب، وقتی به آینده مینگریم، تحققِ مجدد صنعتی شدن، یک رویای دور و غیرواقع بینانه به نظر میرسد. درست به همین دلیل است که ما باید از آنچه در فرانسه اتفاق می افتد، آگاهی داشته باشیم و ابعاد مختلف آن را به ویژه از منظر اقتصادی به خوبی بشناسیم.»
لینگ گزارش:
https://www.globaltimes.cn/page/202307/1293587.shtml