سامان سفالگر- تدبیر تازه: “خبرگزاری الجزیره” در گزارشی با اشاره به اوج گیری قابل توجه احزاب راست افراطی در کشورهای مختلف اروپایی، به طور خاص به قدرت قابل تأمل آنها در چهارچوب اتحادیه اروپایی نیز پرداخته و سعی کرده که ویژگیهای اصلی و محوری سیاستها و رویههای احزاب راست افراطی که اکنون تا حد زیادی قدرت را در شمار قابل توجهی از کشورهای اروپایی قبضه کردهاند (در شرایط کنونی، از 27 کشور عضو اتحادیه اروپا، 21 کشور تحت کنترل احزاب راست گرا هستند)، مورد واکاوی قرار دهد.
به گزارش «تدبیر تازه، خبرگزاری الجزیره در گزارش خود مینویسد: «جریان راست افراطی اوج گیری قابل توجهی را در قاره اروپا پیدا کرده است. در آلمان، میزان حمایت از حزب راست افراطیِ AFD به شدت در حال افزایش است. در اسپانیا، حزب راست افراطی VOX احتمالاً در انتخابات زودرس این کشور که قرار است در چند روز آینده برگزار شود، از موقعیت تعییین کنندهای برخوردار خواهد بود. احزاب راست افراطی در اروپا اکنون یا در قدرت هستند و یا دولتهای اروپایی را از پارلمان در کشورهایی نظیر ایتالیا، لهستان، فنلاند و سوئد حمایت میکنند. بدون تردید، مسائل فرهنگی و افزایش قابل ملاحظه هزینههای زندگی، از جمله محرکهایی هستند که اوج گیری قابل توجه قدرتِ جریان راست افراطی در اروپا را سبب شدهاند. با این حال، در شرایط کنونی آنچه اکنون در اروپا در قالب قدرتگیری فزاینده جریان راست افراطی میبینیم، نتیجه بی توجهی رهبران اروپایی به درخواستهای مردمِ کشورهایشان جهت تقابل با چالشهایی است که عملاً این دسته از کشورها را به سمت بی ثباتی سوق داده است. در بحبوحه تشدید بحران تغییرات اقلیمی و همچنین اوج گیری منازعات جهانی، نیاز اروپا به اتحاد سیاسی کاملاً بدیهی است. دولتهای کوچک و ضعیف اروپایی عملاً با اتحاذ رویههای مستقل، صرفاً حسی زودگذر از امنیت و ثبات را به شهروندانشان میدهند. با این حال، نخبگان اروپایی نیز به نظر نمیرسد که تمایل چندانی به ایجاد اتحاد سیاسی در این قاره داشته باشند. متاسفانه اوج گیری جنگ در اروپا (در قالب جنگ اوکراین) و در عین حال تشدید روند مهاجرت به سمت کشورهای اروپایی، همه و همه نیازهای تازهای را در میان شهروندان اروپایی ایجاد کردهاند که ظاهراً تنها گزینه در دسترس آنها جهت مخاطب قرار دادن این نیازها، دولتهایی هستند که از جریان راست افراطی کشورهای اروپایی بر میخیزند. در این رابطه، برخی رهبران اروپایی نظیر “امانوئل مکرون” رئیس جمهور فرانسه سعی داشتهاند از اتحاد اروپا جهت مقابله هماهنگ با بحرانهایی که با آن رو به رو است سخن بگویند.
به گزارش «نقش اقتصاد»، با این حال، این موضع گیریها با استفقبال چندانی رو به رو نشدهاند. شمار قابل توجهی از دولتهای اروپایی نظیر دولت آلمان عملاً به پیشنهادهای افرادی نظیر مکرون با دیده تحقیر پاسخ دادهاند. اخیراً، “کمیسیون اروپایی” از طرحهای بلندپروازانه ای جهت مخاطب قرار دادن مشکلات مشترک اروپا در حوزهای نظیر تغییرات اقلیمی پرده برداشته است. با این حال، رویکردهای ملی کشورهای عضو اتحادیه اروپا در این زمینه سبب شده تا این قبیل ابتکارات با شکستهای جدی به ویژه از حیث تأمین منابع مالی مواجه شوند. درست در همین فضای تشدید احساسات ملی گرایانه است که احزاب راست افراطی در اروپا قدرت گرفتهاند و البته که با اقبال عمومی نیز رو به رو شدهاند. در این راستا، سؤال اصلی این نیست که آیا راست افراطی میتواند قدرت را در اروپا قبضه کند یا خیر؟ بلکه برعکس سؤال این است که وقتی قدرت را به دست بگیرد با آن چه خواهد کرد؟
به گزارش «نقش اقتصاد»، رهبران اروپایی از جریان راست افراطی، در سالهای اخیرِ حضور خود در قدرت نشان دادهاند که بیش از آنکه عملگرا باشند، سیاستمدارانی پوپولیست هستند. برای مثال، “متئو سالوینی” در ایتالیا به بنادر ایتالیا دستور داد تا یک کشتی نجات که شمار قابل ملاحظهای از مهاجران غیرقانونی به سمت ایتالیا را حمل میکرد، توقیف کنند. موضوعی که انتقادات گسترده بین المللی و حتی ابراز محکومیتهای مختلفی را به سمت وی معطوف کرد. در عین حال، هوادارانش به نحو گسترهای به تشویق وی پرداختند. درست به همین دلیل است که برخی تحلیلگران معتقدند که احزاب راست افراطی در اروپا میتوانند به سطح شکافها در این قاره بیفزایند و در نهایت با نشاندادن ناکارآمدیهای گسترده از قدرت کنار روند. با این همه، احزاب راست افراطی نیز در شریط کنونی تا حد زیادی متحول شدهاند و سیاستهایی را درپیش میگیرند که هم از موقعیت آنها در قدرت حراست میکند و هم دستورکارهای آنها را در قالب اتحادیه اروپایی به پیش برد. در این رابطه مثلاً اخیراً شاهد بودهایم که “جورجیو ملونی” نخست وزیر ایتالیا به همراه رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا “اورزولا ون در لاین” و نخست وزیر هلند “مارک روته”، به تونس سفر کردند و توافقی را امضا کردند که در قالب آن منابع مالی قابل ملاحظهای به کشورهای اروپاییِ مهاجر پذیر، در ازای رسیدگی آنها به این حوزه اختصاص مییابد. به بیان سادهتر، رهبران راست گرای اروپایی توانستهاند حتی اتحادیه اروپا را نیز جهت پیشبرد دستورکارهای خود با خودشان هماهنگ کنند. البته که جریان راست افراطی در اروپای کنونی تا حد زیادی از شکافهای جاری در این قاره و هرج و مرج حاکم بر این قاره، در راستای منافع و دستورکارهای خود استفاه میکند. برخی ناظران و تحلیلگران معتقدند که دستورکارهای جریان راست افراطی در کشورهای مختلف اروپایی از شانس بالایی جهت شکست خوردن نیز برخوردارند زیرا احزاب راست افراطی که در قدرت هستند عمدتاً اهداف و منافع خودخواهانهای را دنبال میکنند و چندان به خیرِ جمعی توجهی نمیکنند. موضوعی که بعضاً سبب شده تا احزاب و کشورهایی که در کنترل جریان راست افرطی هستند، در حصول برخی توافقات مشترک شکست نیز بخورند. مثلاً تلاشهای جورجیو ملونی جهت اصلاح سیاست پناهندگی در اروپا، با رأی وتوی همکار دیگر وی از جریان راست افراطی در کشور لهستان یعنی نخست وزیر این کشور “متئوس موراویکی” به شکست انجامید. با این همه، یک سؤال عمده و محوری مطرح میشود و آن این است که آیا رویکردهای عملگرایانه احزاب راست افراطی در اروپا میتواند در نهایت به یک نیروی واقعی در اروپا تبدیل شود و اتحادیه اروپایی را نیز به کنترل خود درآورد؟ آیا این احزاب میتوانند زمینه را برای ادغام و همگرایی بیشترِ کشورهای اروپایی در حوزههای دفاعی، مرزی، و اقتصادی فراهم کنند؟ و اگر آنها در پیشبرد این دستورکار موفق شوند، آیا میتوانند زمینه را برای تقویت اتحادیه اروپا و جایگاه آن در نظام چندقطبی جهانی فراهم کنند؟ به نظر میرسد اگر احزاب راست افرطی در اروپا بتوانند روندهای ایجاد شده در این قاره به ویژه پس از آغاز جنگ اوکراین را در حوزههای مختلف مدیریت کنند، خواهند توانست به یک نیروی مسلط در چهارچوب معادلات کلان قاره اروپا تبدیل شوند. البته که این جریانها فعالیتهای زیادی را نیز در حوزه هویتیِ کشورهای اروپایی انجام میدهند که در نوع خود میتواند قدرت آنها را افزایش دهد. در این میان باید توجه داشت که احزاب راست افراطی در اروپا تا حد زیادی رویهها و سیاستهای قدیمی و سنتی خود را نیز در پوششهایی تازه دنبال میکنند. مساله ای که میتواند دامنه نفوذ و قدرت آنها در قاره اروپا را به نحو قابل ملاحظهای افزایش دهد.»
منبع: خبرگزاری الجزیره