سامان سفالگر – تدبیر تازه نیوز- بر کسی پوشیده نیست که مسائل و چالش های اقتصادی، از جمله مهمترین مشکلات و موانعی هستند که هم مردم و هم نظام حکمرانی در کشورمان با آن به نحوی جدی دست و پنجه نرم میکنند و این موضوع خود آثار و تبعات چندلایه ای را برای کشورمان در حوزه های مختلف به همراه دارد. در این راستا، در سال های اخیر، ناظران و تحلیلگران اقتصادی هرکدام دیدگاه های مختلفی را در مورد راه های بهبود وضعیت اقتصادی کشور و البته نفوذ رویکردها و رویه هایی که تاکنون در حکمرانی اقتصادی ایران حاکم بوده، مطرح کرده و می کنند.
افزایش دوره ایِ قیمت ارز و طلا و متعاقبا ایجاد نوسان های قابل توجه در دیگر بازارهای مالی، که به طور خاص از اوایل دهه 90 شمسی تشدید شده و در سال های اخیر با توجه به متشنج شدن روابط خارجی ایران اوجگیری قابل توجهی داشته، بسیاری از ناظران و تحلیلگران را وادار کرده تا نسبت به این نکته هشدار دهند که میزان تاب آوری در اقتصاد ایران کاهش یافته و آسیب پذیری اقتصادی کشور افزایش یافته است.
در این راستا، به طور خاص به این نکته اشاره می شود که اقتصاد ایران در آستانه تجربه یک ابرتورم است. از این رو، نقش اقتصاد در گفتگو با “عطا بهرامی“، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی، به واکاوی ابعاد مختلف این سوال پرداخته که تا چه میزان بایستی وقوع ابرتورم در اقتصاد ایران را گزاره ای جدی در نظر گرفت؟
در روزهای اخیر برخی ناظران و تحلیلگران از تهدید وقوع ابرتورم در اقتصاد ایران صحبت می کنند. این طیف به طور خاص با توجه به کاهش تاب آوری اقتصاد ایران در نتیجه چندین سال تحریم و فشار اقتصادی که تبعات و آثار منفی را برای اقتصاد ایران برجا گذاشته، این گزاره را مطرح می سازند. به نظر شما تا چه حد این تهدید جدی و واقعی است؟
قبل از اینکه در مورد وقوع ابرتورم در اقتصاد سخن بگوییم باید آن را بشناسیم. ابرتورم به معنای ساده یعنی اینکه در اقتصاد به صورت ماهانه تورم سه رقمی را شاهد باشیم. به نظر من در اقتصاد ایران این اتفاق نمی افتد. دلیل آن هم این است که اقتصاد ما از لنگرِ انرژی برخوردار است و این مساله خود سدی محکم در برابر وقوع ابرتورم در ایران است. ایران اکنون سالی 250 میلیارد دلار انرژی تولید می کند که این رقم در اقتصاد ایران تعیین کننده است. در واقع سیاستگذار با درآمدهای ارزی ناشی از صادرات انرژی و یا فروش داخلی آن، اهرمهایی را در اختیار دارد که می تواند از بروز ابرتورم در اقتصاد جلوگیری کند. توجه داشته باشیم که مساله ابرتورم و تهدید آن برای اقتصاد ایران تنها اکنون مطرح نشده است بلکه پیشتر نیز به کرات شاهد طرح این گزاره بوده ایم و در گذشته نیز یکچنین اتفاقی روی نداده است. ما نه در تحریم های ابتدای دهه 90 شمسی و نه اکنون، علی رغم اینکه مدیریت اقتصادی چندان درستی را هم نداشته ایم، شاهد وقوع ابرتورم در اقتصاد کشور نبوده ایم. به طور خاص من معتقدم که از سال 1397 تاکنون، کار اشتباه و غلطی در فضای اقتصادی نبوده که سیاستگذارِ ما در حوزه مذکور انجام نداده باشد. با این همه همانطور که گفتم علی رغم تمامی این مسائل، ما شاهد وقوع ابرتورم در اقتصاد کشورمان نبودیم.
در چه حالتی اقتصاد ایران را در حالِ حرکت به سمت ابرتورم ارزیابی می کنید؟
به نظر من تنها حالتی که اقتصاد ایران می تواند به مارپیچ ابرتورم وارد شود، این است که مثلا میادین نفت و گاز ما از کار بیفتند. اتفاقی که به نظر من تاز شانس چندانی جهت تحقق برخوردار نیست. یا مثلا اگر قیمت نفت در بازارهای جهانی 10 دلار شود نیز تهدیدِ ابرتورم اقتصاد ایران را تهدید می کند. گزاره ای که آن هم چندان واقع بینانه نیست. به نظرم تا زمانی که نفت و گاز داریم، ابرتورمی در اقتصاد ایران رخ نمی دهد زیرا لنگر انرژی ایران رقمِ درشتی را در اقتصاد کشور نمایندگی می کند. توجه داشته باشید که وقتی صحبت از لنگر انرژی می کنیم صرفا منظورمان صادرات نفت و گاز و یا فروش داخلی آن نیست. انرژی کشور به صورت غیرمستقیم نیز صادر می شود. مثلا پتروشیمی، فولاد، معادن و بسیاری از دیگر صنایع کشورمان، عملا حجمی از تولیدات را در کشور تولید می کنند که این خود یک عاملِ مخالف با ایجاد تورم های بزرگ است و تورم را به صورت خودکار کنترل می کند.
کشور ونزوئلا نیز که در سال های اخیر ابرتورم قابل توجهی را تجربه کرده، یک کشور غنی از حیث منابع انرژی بود. چرا این کشور در دام ابرتورم افتاد؟ تفاوت های آن با ایران چیست که معتقدید ایران در این رابطه گرفتار نخواهد شد؟
مشکل ونزوئلا به عنوان یک کشور غنی از حیث انرژی که درگیرِ ابرتورم شد این بود که صرفا نفت خود را صادر میکرد. ونزوئلا شبیه کویت کار می کرد. نفت را استخراج و صادر می کرد. آن ها همچون ایران زنجیره اقتصادی و تولیدی در حوزه هایی نظیر فولاد، معدن، پتروشیمی و غیره را ایجاد نکرده بودند و صرفا به فروش نفتشان متمرکز بودند. درست به همین دلیل است که وقتی فروش نفت آن ها مختل می شود، عملا کل اقتصادشان روی هوا می رود. توجه داشته باشیم که ونزوئلایی ها صادرکننده اصلی نفت به آمریکا بودند. این خود یک اشتباه بزرگ برای آن ها بود که بازار اصلی خود را کشوری تعریف کرده بودند که با آن چالش های جدی داشتند. همین تک بُعدی کارکردن آن ها و البته روند رو به رشد بدهی خارجی این کشور سبب شد تا ابرتورم در اقتصاد ونزوئلا ظاهر شود. این در حالی است که شرایط ایران در هیچ سطحی به ونزوئلا شباهت ندارد. در واقع، ما نمی توانیم خروجیِ اقتصادی که برای ونزوئلا در قالب ابرتورم رقم خورد را ببینیم و آن را بدون توجه به جزئیات و شرایط دو کشور، به ایران نیز تعمیم دهیم.
برخی بر این باورند که لنگر اسمیِ نرخ ارز در ایران خود استعداد تحقق ابرتورم در اقتصاد این کشور را تشدید کرده است. دیدگاه شما در این رابطه چیست؟
عده ای در کشورمان معتقدند که نرخ ارز باعث تورم در کشور است. اساسا خلق پول نیز با محوریت همان نرخ ارز است که در کشور اوج گرفته است. این طیف عملا یک بخش اقتصاد را به نحو عجیبی بزرگ می کنند و آن را مقصر اصلی در کلیتِ معادله چالش های اقتصادی کشور به ویژه در حوزه تورمی ارزیابی می کنند. این دیدگاه علمی و درست نیست. این طیفها مثلا معتقدند که برخی صنایع و فعالان اقتصادی، سرمایه در گردش خود را با ارز 4200 تومانی تامین کرده اند و حال با تغییر شرایط و افزایش قیمت ارز ترجیحی به 28 هزار تومان، مجبور به گرفتن وام شده اند و همین مساله خلق پول گسترده ای کرده و اکنون در اقتصاد، تورم قابل ملاحظهای را ایجاد کرده است. به نظر من این معادله به چند دلیل غلط است. اولا اگر صنعتی نیاز به وام داشته باشد، بانک که تعهدی به وام دادن به آن ندارد. بانک خود مدیریت ریسکش را انجام می دهد. ثانیا باید وضعیت اقتصاد خود را ببینیم و از حاشیه رفتن بپرهیزیم. خلق پولی که در شرایط کنونی در اقتصاد ایران انجام می شود و روزانه 6 الی 7 هزار میلیارد تومان است، ناشی از ناترازی بانک ها است.
بانک ها چگونه این کار را انجام دهند؟
ببینید بانک ها دراقتصادِ ایران برخلاف دنیا به تولید وام می دهند. مقام های مختلف در ایران مدام بر این نکته تاکید دارند که وام های بانکی باید به سمت تولید هدایت شود. در این رابطه وقتی صورت های مالی بانک ها و بانک مرکزی را می بینید، مشاهده می کنید که 88 درصد از وام ها به بخش تولیدی تخصیص داده می شود. در واقع این وام ها در قالب سرمایه در گردش و ایجاد توسعه و اشتغال تخصیص داده می شوند. این در حالی است که در دنیا به تولید وام داده نمی شود. در دنیا یک سوم از منابع بانک ها به تولید می رسد و عمدتا در موارد توسعه ای و با اخذ تضمین های معتبر که اگر تولیدکنندگان وام را پس ندادند، ظرفیت های محکمی جهت برگشت پول به بانک ها وجود داشته باشد. در ایران مانور زیادی روی اصطلاح سرمایه در گردش می شود. اصطلاحی که از دید من یک اصطلاح ساختگی است. در خارج از ایران برای این قضیه وامی نمی دهند و وامهایی هم که در این زمینه تخصیص داده می شوند تا حد زیادی برگشت داده نمی شوند. وقتی این وام ها برگشت داده نشوند، بانک هایی که وام تخصیص داده اند به سراغ بانک مرکزی می روند و کسری خود را از آن مطالبه می کنند. اتفاقا تاکید می کنند که بر اساس پروتکل های بانک مرکزی، وام به تولیدکنندگان تخصیص داده شده است و بانک ها خطایی انجام نداده اند. در این چهارچوب، بانک مرکزی خلق پول می کند. البته که بانک ها نیز این منابع را به خود وام می دهند یعنی سهام دارانِ بانک ها، هم بانک دارند و هم شرکت و هلدینگهای مختلفی را در کنترل دارند و به آن ها وام تخصیص می دهند. در کنار همه این ها، بخش قابل ملاحظه ای از وام های بانکی که به تولیدکنندگان تخصیص داده میشود نیز به انحای مختلف از کشور خارج می شود. از این رو، هم خروج سرمایه اتفاق می افتد و هم برخی تولیدکنندگان منابع ارزی ناشی از صادرات خود را نیز به ایران برنمی گردانند. در این راستا، به نظر من علت العلل اغلب چالش های اقتصادی که ما در حوزه های مختلف به ویژه تورم با آن رو به رو هستیم، به نظام بانکی ما بر می گردد و در آن ریشه دارد. نظام بانکی که هم دولت به دلیل نظام بودجه ریزی معیوب در کشورمان و هم بانک ها به دلیل وجود بانکداری بیهویتی که در کشور(نه بانکداری متعارف و نه اسلامی است) حاکم است، از آن سواستفاده می کنند.
این بدان معناست که شما نقش بانک ها را در تورم زایی در کشورمان بیشتر از نقش تحریم ها و آثار و تبعات آن ها می دانید؟
من قطعا نقش معیوب بودن و ناکارآمدی نظام بانکی را در قیاس با تحریم های جاری علیه کشورمان در ایجاد بحران و چالش های اقتصادی برای ایران بیشتر می بینم. بیایید تحریم را معنا کنیم. تحریم یعنی اینکه ما درآمد ارزی نداریم و نمی توانیم کالاهای خود را بفروشیم(نظیر نفت و گاز و میعانات و غیره) و یا نمی توانیم کالاهایی که مد نظرمان است را از خارج وارد کنیم. عمده مولفه های اثرگذار در حالت تحریمی، همین دو مورد هستند. اکنون ایران نفت خود را در میزان و حجم قبل از تحریم ها و با قیمت های بالاتر می فروشد و در زمینه صادرات غیرنفتی نیز رشد قابل توجهی را به ثبت رسانده است(علیرغم برخی کم اظهاری ها در این رابطه). از این رو میتوان گفت که ما در عمل تحریم نیستیم. آنچه که داریم می فروشیم، پول آن نیز در اختیارمان است و امکانات متنوعی را نیز در اختیار داریم. از این منظر به نظر من تحریم یک پدیده ذهنی است که مخصوصا مدیران بی کفایت خود را در پسِ آن پنهان می کنند.
بر اساس آنچه تاکنون گفته شد، شما تهدید وقوع ابرتورم در ایران را بیش از آنکه یک مساله عینی و واقعی ببینید، یک پروژه انحرافی و تبلیغاتی می دانید.
کاملا همینطور است. به نظر من افرادی که از قریب الوقوع بودنِ ابرتورم در ایران سخن می گویند، نوعی آدرس غلط را برای افکار عمومی فرموله می کنند. این طیف افراد از متغیر اصلی ایجاد تورم در کشور که همان خلق پول و فعالیت های ناتراز نظام بانکی در این حوزه است صحبتی نمیکنند اما تا دلتان بخواهد از تحریم و امثالهم سخن می گویند. همانطور که پیشتر نیز گفته بودم، لنگر انرژی کشور تا حد زیادی جلوی وقوع ابرتورم ها در اقتصاد ایران را می گیرد. با این همه، در بلند مدت ما سیر صعودی تورم را شاهدیم. هیچ کشوری 50 سال تورم بالا را نظیر ایران تجربه نکرده است. وقتی اعداد این تورم را جمع می زنیم، ابر تورم میشود. ولی اینکه بگوییم ما در طی یک ماه در اقتصاد ایران به تورم سه رقمی می رسیم، هرگز چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد و به نظر من ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران گزاره واقع بینانهای نیست. وقتی فروش انرژی ما حدودا 4 برابر بودجه کشور است، سد محکمی در برابر ایجاد ابرتورم در ایران وجود دارد.